خدایا!!
گاهی... خسته می شوم از این همه درد
گاهی... دستهایم تنهایند
اشکهایم دیگر راهشان را گم کرده اند
همان لحظه هایی که می گریم از بی کسی ام
از این که شانه های کسی نیست که تکیه گاه اشک های بی پناهم شود
همان لحظه هایی که تو را کم دارم
خوب می دانم که ...
تنها دست مهربان توست که اشکهایم را پاک می کند...
پس...
هیچوقت....
از من نرنج...